در جايي كه جهان به آنجا مي رفت
مي خواست كنار جواني اش بماند

                    ***
از پرچين غروب گذشته بود   
 و
رودخانه مثل ماري برجلگه افتاده بود
مي خواست كنار اسبش
مي خواست كنار اسبش درنسيم علفزار  
جوان بماند
كه قرق را شكستند
ماهيگير     
شاعر
ل‍له گورگ
سوار بر قايقش با مشتي تور
رفت كه رودخانه را به دهانه دريا بدوزد
قور باغه اي به آب پريد
كمين كردند
شاعر وپرنده
قورباغه دراني در آسمان بود
اما   شكارش را زده بود شاعر
در ترانه اش
براي دسته اي شاعر
پشت ميز عرق فروشي
جايي كه مي خواستند جوان بمانند
جايي كه جهان به انجا مي رفت

ل‍له گورگ نام پرنده ای شکاری است که در نیزار ها و مرداب ها زندگی می کند =گرگ نیزار