آقای وزیر! لطفاً چراغ مه شکن تان را روشن کنید

یاداشتی از من در روزنامه "قانون"

کار از کار گذشته است؛ باران به دهانمان می‌بارد و کسی نیست ملحفه‌ای روی‌مان بیندازد تا بیش از این با دهانی باز بر سنگفرش ناامیدی انتظار نکشیم. کار از کار گذشته است؛ اتومبیلی که به ما زده مدت‌هاست قریه را ترک کرده و در مه گم شده است. سال‌ها‌ست سراسر قریه هنر و ادب را مه فراگرفته است. شاعران، نویسندگان و همه اهالی هنر خسته، لب فروبسته در شولای مه پنهان‌اند. نه اجاقی می‌سوزد و نه چراغی می‌افروزد و قلم‌ها و دست‌ها از شدت رنجی که به آن رفته متورم شده‌اند.

در سال‌هایی که گذشت نه آوازخوانی در کوچه‌های ده، آنچه را که در دل داشت خواند و نه شعری از قلم شاعری تراوید. نقاش دلخسته هم نتوانست نقشِ نگار خود را بر بوم روزگار ترسیم کند و فرهادها هم نتوانستند بر سینه کوه یادگاری برای یار بکنند.


ادامه نوشته

بر دلم ببار

باران باش و ببار
برزمين و زمان
... اول بر اين آسمان كه دلش چركين است
بعد بر دشت ها و كويرهايي كه در لوت افتاده اند
بر چشمه ها و نهر ها و رودها هم ببار
آنها نوشابه هاي زمين اند
ببار بر دريا ها و اقيانوس ها
بر پشت ماهي ها و دلفين ها
هر جا كه دوست داري ببار
فصل ها فراموشت نشود
مي دانم كه در پاييز و زمستان مي باري
بهار هم جهيزيه توست
براين تابستان لب تشنه ببار
برسيب ها و نارنج ها
بر قارچ ها و ريواسها
بر بركه هاي خزه بسته
بر قورباغه ها
لاك پشت ها يادت نرود
بر آنها بيشتر از همه ببار
آنها دختران آبند
تمام تابستان را سينه بر صخره هاي داغ مي سابند تا آوازهاي تو را بشنوند
ببار عزيزم ببار
هرجا كه دوست داري ببار
آه
نه
فقط مواظب لانه گنجشك ها باش
جوجه هايشان تازه سر از تخم در آورده اند
از كوهها و دره ها كه مي گذري يادت نرود سري هم به جاليز مان بزني
آنجا را سپرده ام به تو
بعدهمان جا بمان
تا باد بيايد
باد كه آمد
دستهايت را به او بسپار و برو
نترس
آفريقا هم سرزمين زيباييست
لا اقل تو
آنجا ببار
بر صخره ها و ماسه هاي داغ تفتيده اش
بر كودكان گرسنه سياهش
اصلاً چرا فقط آفريقا
هر جا كه تشنه اي ديدي آبي به او بده
رويش را ببوس
وسلامم را به او برسان
بعد بيا اينجا
اينجا
كمي
هم
بر دلم
ببار

آیین های ایرانی 11

جشن تیرما سیزده

عنوان مطلبی از من در روزنامه شرق

گاهشماري ايران باستان مهم‌ترين منبع براي تحقيق و پژوهش درباره جشن‌ها، مراسم و آيين‌ها خيلي ديگر از رويدادها و باورهاي اقوام مختلفي است كه در فلات ايران زندگي مي‌كنند. اما متاسفانه اين مرجع و ماخذ در طول تاريخ به طور اساسي دچار تغييراتي شد كه همه معادلات و عوامل اصلي به وجود آمدن مراسم و جشن‌ها را برهم ريخته است. به‌عنوان مثال مي‌توان به تقويم جلالي اشاره‌كرد كه منسوب است اين گاهشماري در دوران سلجوقيان به فرمان دربار و توسط عمرخيام نيشابوري تنظيم و تهيه شده است. تقويمي كه اگرچه نظر علمي يكي از بهترين نمونه‌هاي علمي گاهشماري در تاريخ به شمار مي‌آيد اما بعد از رسمي شدن آن، به نحو گسترده‌اي حافظه گاهشماري و آييني ايراني درهم ريخت. با نگاهي اجمالي به آيين‌ها و مراسم رايج در نواحي مختلف كشور مي‌توان به جشن نوروز‌هاي مختلف در ماه‌ها و فصول گوناگون برخورد كرد كه همگي نشان از آغاز سال نو در زماني به غير از اول بهار مي‌دهند.
در گذشته نه‌چندان دور بسياري از مراسم و اعياد ايراني براساس سنت ديرين به جاي گستره ملي به صورت محلي برگزار مي‌شد كه متاسفانه با شروع حكومت پهلوي اول و با تغييراتي كه در گاهشماري ملي صورت گرفت به‌تدريج و با سرعت بيشتر به فراموشي سپرده شد و اين امر تا به امروز ادامه دارد.
يكي از اين آيين‌ها جشن «تيرماه سيزده» است. اين آيين باستاني همه ساله در تمام مناطق البرز مانند مازندران، گيلان، قزوين، طالقان، الموت، گرگان، تهران و سمنان و تمام نقاطي كه جزو جغرافياي تاريخي ديلمان باستان بود، برگزار مي‌شد و در حال حاضر «تيرماه سيزده» در ميان كوه‌نشينان مازندران و شرق گيلان و بخشي از نواحي ياد‌شده برگزار مي‌شود.

ادامه نوشته

آيين هاي ايراني 10

  • نوروز صياد و گاهشماري صيادي در جزيره قشم
  • يادداشتي از من در روزنامه شرق


    اسطوره‌شناسان و محققاني كه در حوزه‌هاي فرهنگ مردم پژوهش و مطالعه مي‌كنند منشا تمامي فرهنگ‌ها را برآمده از اصول فرهنگي كشاورزي و چوپاني و در نهايت مدني يا يكجانشيني كه به شهرنشيني ختم مي‌شود مي‌دانند. البته اين باور كاملا قابل قبول است زيرا انسان براي تهيه غذا نيازمند كشاورزي و دامداري بوده و هست و در طول تاريخ تمام رفتار‌هاي بشري پيرامون همين قضايا شكل گرفته است. اما از آنجايي كه باورها و انديشه‌هاي انساني هيچ‌گاه مطلق نبوده است نمي‌توان تنها به دو اصل كشاورزي و دامداري در زيرساخت‌هاي زندگي انسان بسنده كرد. به‌عنوان مثال مي‌توان به جشن يا آيين «نوروز صياد» اشاره كرد؛ جشني كه توانسته خود را از سالياني بس دور به دروازه‌هاي هزاره سوم از تاريخ بشر برساند................................ادامه دارد 

     روي ادامه مطلب كليك كنيد

    ادامه نوشته

    منتقدين دموكرات تر از شاعران هستند

    گفت‌وگو با فيض شريفي به بهانه ادامه انتشار كتاب‌هاي شعر زمان

    علي خوشتراش

    تهران امروز

    اواخر دهه هفتاد بود كه چند مجموعه با عنوان « شعر زمان» با رويكردي نقدگونه به بررسي آثار پنج نفر از بزرگان شعر نو فارسي توسط محمد حقوقي شاعر و منتقد چاپ و منتشر شد .آن موقع ابتداي جواني ما بود. مي‌خواستيم بيشتر و بهتر شعر نو را درك كنيم. مي‌خواستيم معاصر باشيم. اين شد كه كتاب‌هاي زمان را مي‌خوانديم اما نمي‌دانستيم يك روز همين كتاب‌ها را بايد به عنوان تاريخ شعر معاصر دنبال كنيم.حالا سالها از انتشار آن كتاب ها مي گذرد كتا بهاي زمان بارها و بارها تجديد چاپ شدند و شعر نويسي هم مسيرش را با شاعران نسل يك و دو و سه تغيير داد . محمد حقوقي هم چشم از اين جهان فرو بست و ديگر كسي سراغي از كتاب زمان نگرفت تا اينكه در ماههاي اخير خبرهايي درباره شروع مجدد پروژه شعرزمان از سوي فيض شريفي شاعر و منتقد شيرازي منتشر شد به همين بهانه گفت‌وگويي با وي صورت گرفت كه در ادامه مي آيد.

    براي خواندن ادامه مطلب روي جمله زير ياروي عنوان  ادامه مطلب كليك كنيد

    گفت‌وگو با فيض شريفي به بهانه ادامه انتشار كتاب‌هاي شعر زمان

    ادامه نوشته

    داستان بايد از روح بشري پيروي كند

    گفت‌و‌گوي من  با محمد هاشم اكبرياني، نويسنده در روزنامه تهران امروز

    وقتي داستان «بايد بروم» محمدهاشم اكبرياني را مي‌خواندم كم‌كم به اين نتيجه رسيدم كه «بايد بروم» داستان نويسنده‌اي است كه دارد مي‌آيد و اين تناقض به ظاهر كمي گيج‌كننده بود، نويسنده بايد بروم از جهان خود داشت مي‌رفت اما كجايش را شايد نمي‌دانست و اما من كه داشتم به عنوان يك مخاطب داستان را مي‌خواندم مي‌ديدم كه راوي داستان هر لحظه به سويم نزديك مي‌شود تا جايي كه در اواخر داستان من و راوي به هم رسيديم.

    براي خواندن ادامه مطلب روي ادامه مطلب كليك كنيد



    http://www.tehrooz.com/WebTools/PrintVersion/?NewsID=newsContent_86303

    ادامه نوشته

    آيين هاي ايراني 9

    جشن گل غلتان در شهر باستاني دامغان

    يادداشتي از من در روزنامه شرق

    اگر نام ايران را سرزمين هزار جشن بگذاريم چندان اغراق نكرده‌ايم؛ زيرا با يك آمار سر انگشتي از جشن‌ها و آيين‌هاي خرد و كلاني كه در اينجا برگزار مي‌شود به اين نتيجه مي‌رسيم كه همه روزه يكي، دوتا جشن و آيين در ايران برگزار مي‌شود. يكي از اين آيين‌ها «جشن گل غلتان» است. «گل غلتان» يكي از مراسم ديرين و

    فرح بخش و مباركي است كه هنوز در استان سمنان و شهر اميريه دامغان برگزار مي‌شود. اين جشن بهاري را بايد جشن زندگي دانست؛ زيرا اين آيين مربوط به نوزاداني مي‌شود كه اولين بهار زندگيشان را در عرصه خاكي آغاز مي‌كنند. در گذشته اين جشن ويژه نوزاداني بود كه در فصل بهار و در روزهاي پيش از زمان برگزاري جشن به دنيا مي‌آمدند. اما در اين سال‌ها تمامي كودكاني كه اولين بهار زندگي خود را پشت سر مي‌گذارند در «گل غلتان» شركت داده مي‌شوند يا اينكه خانواده‌ها گل‌هاي بهاري را در يخچال‌ها نگهداري مي‌كنند و پس از 10روز از زمان تولد نوزاد در فصول مختلف براي تازه وارد‌ها «گل غلتان» مي‌گيرند. فصل بهار و ماه ارديبهشت در استان سمنان و شهر دامغان مصادف با شكفتن گل‌هاي گلاب و محمدي است گلي كه در نزد ايرانيان عزيز و ازجمله گل‌هاي ملي محسوب مي‌شود. شروع مراسم به اين شيوه است كه چند نفر از زنان فاميل براي چيدن گل به ميان باغ‌ها مي‌روند و با ذكر صلوات و خواندن ابياتي چون: همه كوه كمر بوي تو دارد يا محمد /كدوم گل قامت و روي تو دارد يا محمد / همون ماهي كه از كوه مي‌زنه سر / نشان طاق ابروي تو دارد يا محمد شروع به چيدن گل مي‌كنند. 

    براي خواندن ادامه ادامه مطلب روي آدرس زير يا گزينه ادامه مطلب كليك كنيد

    http://sharghnewspaper.ir/News/90/08/02/14888.html


    ادامه نوشته

    تازيانه

    كودكان گاهي خواب گيلاس هاي كال مي بينند
    گاهي خواب مي بينند كه درخت شده اند
    حالا تو هي تازيانه بزن
    آنها جوانه مي زنند

    آيين هاي ايراني 8

    • حكومت يك روزه زنان در آيين «ورفه چال»
    • يادداشتي از من در روزنامه شرق

    •  حكومت يك روزه زنان در روستاهاي «آب اسك» از توابع لاريجان شهرستان آمل، روستاي «افوس» در اصفهان و «توچه غاز» در همدان يكي از جمله آيين‌هاي برجاي مانده از تمدن كهن ايراني است كه در حافظه مردم اين خطه‌ها برجاي مانده و تا امروز برگزار مي‌شود. عده‌اي از پژوهشگران اين آيين‌ها را ادامه جشن باستاني «مردگيران» مي‌دانند. جشني كه به گفته ابوريحان بيروني در روز پنجم ماه اسفند هر سال برگزار مي‌شد.
      در يكي از روزهاي پاياني بهار در «افوس» از توابع استان اصفهان، انجمني از ريش سفيدان و بزرگ‌ترها (زنان و مردان) تشكيل مي‌شود كه تعيين روز قطعي برگزاري جشن، تهيه مقدمات جشن و بانويي كه حاكم روز جشن باشد است. زيرا در روز جشن اداره ده به دست زنان مي‌افتد و زنان حاكم مطلق‌اند و بر همين اساس هيچ مردي هم نبايد آن روز در ده باقي بماند. عده‌اي از مردان وسايل خواب و خوراك خود را برداشته و وراهي سرچشمه مي‌شوند. بقيه مردان و پسران بايد صبح روز جشن از ده
    • خارج ‌شوند......


    براي خواند ادامه مطللب روي آدرس زير كليك كنيد


    ادامه نوشته

    آيين هاي ايراني 7

     

  • «چمر» آييني باستاني و برآمده از تمدن عيلام
  • در دنياي امروز بحث پيدايش تمدن و ديرينه‌شناسي در باب تمدن‌ها تبديل به يك دانش عظيم و درخور شده است و هر روز ممكن است اخباري مبني بر پيدايش تمدني باستاني‌تر در گوشه‌اي از دنيا منتشر شود، كما‌اينكه درباره تمدن شهر سوخته همين اتفاق افتاد. اما با همه اين اتفاقات هنوز هيچ تمدني نتوانسته است جاي تمدن‌هايي چون بين‌النهرين و عيلام را اين بگيرد، البته اين موضوع دلايل محكم تاريخي و علمي دارد؛ زيرا انسان امروزي توانسته است به نشانه‌هاي تمدن، بسيار ديرينه‌اي دست پيدا كند اما هيچ‌كدام آنها نتوانسته‌اند به اندازه تمدن‌هاي ياد شده در تداوم تاريخي و زندگي بشري تاثير‌گذار باشند.
    آيين «چَمَر» بي‌شك يكي از باستاني‌ترين آيين‌هاي برجاي مانده در سرزمين ايران و به احتمال بسيار زياد برآمده از تمدن باستاني «‌عيلام» است كه تاكنون مورخان،
    اسطوره شناسان، آيين‌پژوهان و... نتوانسته‌اند درباره آن به يك نظر جمعي و علمي قابل قبول و مشتركي دست پيدا كنند و هنوز معناي اين واژه باستاني بر همگان پوشيده مانده است.
      براي خواندن ادامه مطلب روي آدرس زير كليك كنيد

    http://sharghnewspaper.ir/News/90/07/18/13559.html

    آيين هاي ايراني 6

     

  • «انارچين» روستاي انبوه 
  • يادداشتي از من در روزنامه شرق 
  • امروزه اكثر مراسم، آيين‌ها و جشن‌هايي كه از گذشته‌هاي دور و نزديك برجاي مانده‌اند، ريشه در فرهنگ روستايي و وضعيت معيشتي آن دارد زيرا روستاها در رويارويي با زندگي جديد و
    شبه مدرن‌زدگي توانسته‌اند مقاومت بيشتري از خود نشان بدهند و مانند زندگي شهري رويه ديگري را شروع نكنند.

    براي خواندن ادامه مطلب روي آدرس زير يا ادامه مطلب كليك كنيد

    http://khabarfarsi.com/ext/1226603

    ادامه نوشته

    آيين هاي ايراني 5

    مطلبي از من در روزنامه شرق

    جشن گندم در آوج قزوين

     

    جشن‌ها، آيين‌ها و رسم‌هاي مختلف از سپيده‌دم تاريخ تا به امروز يكي از قوي‌ترين حافظه‌هايي هستند كه توانسته‌اند هويت انسان را از ورطه فراموشي رهايي بخشند، اگرچه بن‌مايه‌هاي اصلي و بنيادي بيشتر آنها ريشه در اقتصاد، معيشت و كار دارند اما نوع اقليم، فرهنگ، قوميت و... نيز در شكل‌گيري آنها دخيل هستند.

    برپايي جشن گندم آوج از توابع بويين‌زهراي قزوين يكي از هزاران مراسمي است كه حرف‌ها و نكته‌هاي جالبي از روزگاراني بس دور با خود به همراه آورده است.

    براي خواندن ادامه مطلب روي آدر زير و يا گزينه ادامه مطلب كليك كنيد

    http://sharghnewspaper.ir/News/90/07/04/12182.html

    ادامه نوشته

    رمان ايراني وارداتي است

    گفتگوي من با محمد علي علومي در روزنامه تهران امروز؛

    اندوه بم اندوه كوچكي نبود تا يك نويسنده طنز پرداز و خوش قريحه  مانند محمدعلي علومي را به نوشتن داستان هاي تراژيك و خاطره  وادارد. اگرچه خودش مي گويد: حادثه بم، قصه مردم شهري است كه يك شب را نتوانستند به صبح برسانند و براي هميشه و ابد در خوابي سنگين جا ماندند . من هيچگاه اندوه بم را به عنوان تلخ ترين خاطره زندگيم نمي پندارم زيرا اين واقعه ،  تراژدي فراموش نشدني  يك ملت است .

    علومي در اين سالها  بم را آنطور كه دوست دارد بازسازي مي كند . علومي نخل ها ي پير و كهنسال را دوباره در خيابان ها و كوچه باغ هاي بم مي كارد .ا رگ و تمامي محله هاي قديمي  را مرمت مي كند، در بم علومي ، ايرج بسطامي هر غروب زير يكي از طاقي ها مي نشيند وآواز مي خواند ، در اين بم  اصلاً زلزله نمي آيد و بچه ها در خاكروبه ها خورشيد را به شب مي رسانند. همه اينها را مي شود در رمان هاي " سوگ مغان " و "ظلمات " در دست چاپش جستجو كرد .

    محمد علي علومي را همه طنزپردازان و دوستداران ادبيات طنز مي شناسند و بارها از طريق داستان هاي زيباي او طعم يك طنز واقعي و ساختاري را در ادبيات نوين ايراني چشيده اند .همه آنهايي كه رمان هاي " من نوكر صدامم " و " بن لادن " و ديگر داستان هاي او را خوانده اند مي دانند كه اين نويسنده‌ " بمي" در اين ژانر از نويسندگان صاحب نام و صاحب سبك است . چند سالي مي شود كه ديگر نشاني ازآن طنز هاي زيركانه و مكين نيست و تراژدي و واقع گرايي و خاطره نويسي جاي آن را گرفته است . دليلش هم كاملاً معلوم است .

    علومي  در عرصه ها و ژانرهاي مختلف ادبيات فارسي مطالعه ، تحقيق و گاه تاليف دارد به همين مناسبت گفتگويي پيرامون قصه نويسي مدرن ايراني و رابطه اش با ادبيات كهن ايراني  و جهان نوين صورت گرفته كه در ادامه مي آيد.

    براي خواندن ادامه مطلب روي آدرس زير كليك كنيد.

    http://tehrooz.com/WebTools/PrintVersion/?NewsID=newsContent_83253

     

    آيين هاي ايراني 4

  • «مال كنون» ايل بختياري
  • مطلبي از من در روزنامه شرق 


    ايل بختياري را بايد به عنوان يك ميراث انساني براي هميشه تاريخ به ثبت جهاني رساند زيرا تمامي جزييات قومي و نژادي اين ايل بزرگ و اصل ايراني براي به وجود آوردن يك تمدن ريشه‌دار كافي است. تمدن ايران در درون خود از خرده‌تمدن‌ها و
    خرده فرهنگ‌هاي عميقي برخوردار است كه متاسفانه تا به امروز مورد توجه شايسته‌اي قرار نگرفته است.
    مفاهيم زندگي در ايل بختياري نسبت به ديگر اجتماعات انساني و حتي ديگر ساختارهاي عشايري بسيار متفاوت است. اگرچه طي دهه‌هاي اخير به علت يكجانشين كردن ايلات مختلف و كوچ با وسايل نقليه موتوري دستخوش تغييرات فراواني قرار گرفته اما اصالت فرهنگي اين طايفه بزرگ آنقدر محكم و پايدار است كه بشود در ميان هزاران خرده فرهنگ و تمدن ديگر آن را تمیيز و تشخيص داد.
    اگر زيرساخت‌هاي صنعت گردشگري و حتي ميراث فرهنگي به لحاظ علمي مورد بازنگري قرار گيرد، بي‌شك به ارزش‌هاي معنوي و مادي ايلات و عشيره‌هاي ايراني پي‌ برده خواهد شد.

  • ادامه نوشته

    آيين هاي ايراني 3

  • ياداشتي از من در روزنامه شرق

  • شيلان كَشي روستاي كُمَني در سرحدات لوشان و سياهكل

  • در آيين‌هاي ايراني يكي از مهم‌ترين عناصري كه تاكنون ناديده گرفته شده، موضوع «چله تابستان» است. درباره چله زمستان كم‌وبيش همه اطلاعاتي داريم و مي‌دانيم كه با شروع زمستان عمر تاريكي به سر مي‌رسد و تولد دوباره خورشيد آغاز مي‌شود. به دنبال شروع انقلاب زمستاني در جاي جاي فلات ايران و حتي جاي جاي دنيا شاهد برپايي جشن‌هايي هستيم كه در واقع در زمره جشن‌هاي زمستاني به شمار مي‌آيد.

    ادامه نوشته

    آيين هاي ايراني 2


    دو يادداشت از من در روزنامه شرق


    جشن انگور و آيين دوشاب پزان در اروميه





        
        تنوع اقليمي و آب و هوايي در ايران موجب شده تا هر استان و خطه اي از كشور به محصولات خاصي چه كشاورزي و چه انواع صنايع معروف شود. اين محصولات كه به زبان عرف به سوغات و سوغاتي معروفند در واقع تامين كننده و منبع اصلي درآمد هاي اقتصادي هر منطقه اي به شمار مي آيند و تا زماني كه منابع درآمدي مردم تغيير نكند نه تنها محصولات خاص منسوخ نمي شوند بلكه چه به لحاظ كيفي و چه كمي با تحولات اساسي روبه رو خواهند شد.

    ادامه نوشته

    مريخي تنها

    وقتي همه شاعرند

    تو شاعر نباش تا جاودانه شوي

    وقتي همه اي نيست

    تنهاييم

    نه آسمان

    نه درخت

    نه ستاره نه برگ

    من ماندم و اين وسعت بي نشان

    من يك مريخي تنهايم

    زمين !

     ستاره من مي شوي؟!

     

    ۱۳۷۶/

    آيين هاي ايراني 1

     

  • عَلم‌واچيني ديلمان

    ياداشتي از من در روزنامه شرق

    http://sharghnewspaper.ir/Page/Paper/90/05/23/13

  • وقتي كه غرق توام نجاتم نده

    صدايم نكن

    دنبالم نيا

    وقتي كه مي داني به چيزي فكر مي كنم

    وقتي كه مي داني در ساحل نشسته ام و به ابري كه فقط بر رودخانه مي بارد نگاه مي كنم

    حالا هم دارم به ارتفاع

    به درخت

    به طناب فكر مي كنم

    مي خواهم براي حوصله ام تابي ببندم

    هركجا كه باران باشد من هم هستم

    بارها اينها را نوشته ام گذاشتم روي ميز

    نشاني از اين سر راست تر؟

    بيهوده طناب را بهانه نكن

    ارتفاع درختان كنار رودخانه بلندتر از نا اميدي هاي من نيستند

    روي ماسه ها نشسته ام و به چيزرهاي ديگري هم فكر مي كنم

     مثلن به همين رودخانه

    همين رودخانه كه از ميان چشم هايم مي گذرد

    فقط نمي دانم چرا تا به حال از اين آب هاي متلاطم كه از خطوط پيشاني ام سر مي روند پر نشدم

    چيزي نمانده كه دست آب به طناب برسد

    قايقي روي روخانه سوت مي كشد

    اما كسي در قايق پيدا نيست

    و تو درون خانه

    پشت همين ديوارهايي كه تا ساحل كشيده شده اند

    داري براي شام ماهي سرخ مي كني

    اما من هنوز ماهييي نگرفته ام

    پايان غروبي ديگر است

     باران هم فقط بر رودخانه مي بارد

    مي دانم كه نگران چشم هاي تنگ افق هستي

    نگران دل سياه رودخانه

    يادت هست ؟

    بارها گفتم

    وقتي غرق تو هستم نجاتم نده!

    ديگر صدايم نكن

    دنبالم نيا

     دارم به ارتفاع

    به درخت

    به طناب فكر مي كنم

     مي خواهم اينبار براي حوصله  تو

     تابي ببندم.

                        

                                                         تابستان 90

    نيما فيلسوف بود نه شاعر

    گفتكوي من با اكبر اكسير در روزنامه تهران امروز

    هميشه شعر و حرفي تازه دارد، شعرهايي كه بن مايه اصلي اكثر آنها طنز اجتماعي است. طنزي كه به بيان مسائل روزمره مي‌پردازد مسائلي كه رسانه‌ها از بيانش عاجزند. جاي خالي طنزهاي

    اكبر اكسير را همه روزه مي‌توان در اخبار رسانه‌هاي تصويري و جرايد عمومي حس كرد.

    براي خواندن ادامه مطلب روي اين آدرس كيليك كنيد.

    http://tehrooz.com/1390/5/2/TehranEmrooz/668/Page/18/

    روزگار بي شاملويي 3

    خسته ام ،حوصله چيزي را هم ندارم. حس و حالم شبيه همه آدمهائيست كه روزمرگي هايشان را بر صورت يكديگر تف مي كنند.

    يادم نمي رود وقتي مي خواستند سرم كلاه بگذارند چقدر به من دروغ گفتند. بعدتر هم وقتي مي خواستند كلاه از سرم بردارند چه دروغ هاي شاخدار ديگري كه نساختند.

    حالا هم  مي خواهند سرم شيره بمالند رفتند روي خانه اول . روزگار غريبيست!

    دارند جايي به من گل و شيريني تعارف مي كنند كه چند صباحي پيش تر مرا كت بسته آورده بودند و به تازيانه ام مي كوفتند.

    هي ! هي ! چه مي توان كرد ؟ روزگار بي شاملوئيست اين روزگار ما . ديگر كسي نيست كه داد از سخن بزند. ديگركسي نيست كه انسانم صدا كند. روزگار غريبيست نازنين! 

    داستان شنگول و منگول ريشه در ادبيات يوناني دارد؟

    گفت‌وگوي من با اولريش مارزولف، قصه و افسانه پ‍ژوه آلماني
    افسانه‌هاي كهن ايراني هنوز مخاطب دارد

    در بسياري از قصه‌هاي دنيا پدر و پسر با هم مبارزه مي‌كنند و اين جدال ميان پدر و پسر را مي‌توانيم به عنوان يك بن مايه اصلي قصه بپذيريم. در تفسير و تحليل اين قصه‌ها كه امروزه به لحاظ روانشناختي نيز مورد توجه هستند مي‌توان گفت هر پسري كه بزرگ مي‌شود نا خواسته با پدر خود رقابت مي‌كند بر همين اساس در قصه‌ها نيز پسران مي‌خواهند پدر را از دور خارج كنند يا از ميان بردارند و اين در حالي است كه در اكثر ممالك و فرهنگ‌ها وقتي پدري مي‌ميرد پسر جاي او را مي‌گيرد. اين دست بن مايه‌ها كه ريشه در رفتارهاي قومي دارد.

    براي خواندن ادامه مطلب روي اين آدرس كيليك كنيد.

    http://www.tehrooz.com/WebTools/PrintVersion/?NewsID=newsContent_76014

    بارانی ها

     

    درشهر تو باران آمدنش را خبر نمی کند

    مثل من که بی خبر هوای تو می کنم

    وبارانم می گیرد

    مرد سالاری ایرانی در سراشیبی سقوط

    خلاصه روز ملی مرد با همه مظلوم نمایی مردان ایرانی به پایان رسید. روزی که با همه کوتاهی و بلندی هایش نکات برجسته و قابل توجهی را به همراه داشت . نکاتی که به نوعی غفلت رفتار شناسی مردان ایرانی را در قبال همسرانشان به رخ می کشید.

    در یکی دو روز گذشته اغلب کاربران تلفن همراه ، روی صفحه موبایل های خود شاهد پیام هایی در خصوص روز مرد بودند . پیام هایی که اکثر آنها بنا به نوع نشانه های آشکارشان معلوم بود که توسط زنان نوشته شده است. پیام هایی که به نوعی هویت مرد ایرانی را با آنهمه سابقه طولانی مرد سالاری در هم می شکست و به شوخی و استهزا می گرفت ، در قبال این حرکت مردان ایرانی نیز پیام هایی را منتشر ساختند که بیشتر اخلاق گریزی و جامعه گریزی را به همراه داشت . این هم نشانه ای بود تا بگویند که ما کم نیاوردیم .اما نتیجه برعکس بود.

    اگرچه این اتفاقات به ظاهر یک شوخی ساده است ولی نشان از فاصله افتادن درک نیاز های روحی زنان ایرانی توسط مردان را به همراه دارد.زنانی که نمی خواهند دیگر مانند مادران خود باشند و مردانی که هنوز فکر می کنند باید راه پدران خود را ادامه بدهند.

    بیایید این شوخی ها را جدی بگیریم تا (ما مردان ) در ده یا پانزده سال آینده به رقم تحولات جهانی ، اجتماعی و انسانی دچار بحران نشویم .بیایید کمی واقع بین باشیم و کمی هم مهربانی را یاد بگیریم ، زیرا  در آینده نه چندان دور دیگر ما مردان تعیین کننده نیستیم.

    همیشه خنده ام می گیرد

     

    هیچ دستی تا به حال به من گل نداد

     هلم چرا !

     هلم داد وسط هرکجا

    تا خنده کند

      من هم خنده ام می گیرد 

     از این همه دست

     از این همه دست     که گل نمی دهد 

     

    قهوه تلخ

     

    خنده هایت را به گنجشک ها بسپار

    آنها نشانی ام را می دانند

    آنها می دانند که این روزها

    قهوه اوقات من تلخ است

     

     

    اردیبهشت ۹۰

    از سینما آزادی تا کلانتری 11

     

    آنجا در یونان

    خدایان در پیاده روها راه می رفتند

    روزی ده بار به هم سلام می گفتند

    آنقدر زیاد بودند که به هم تنه می زدند

    در اورشلیم پیامبران در پیاده روها  راه می رفتند

    در پاریس روشنفکرها

    و

    در نیورک سناتورها .

    اما اینجا

    در این لنگرود خراب شده

    ما آدم ها داریم در پیاده رو راه می رویم

    روزی ده بار به سلام می گوییم

    گاهی  به هم تنه می زنیم

    بعد به راهمان ادامه می دهیم

    می رویم تا سینما آزادی

    به سینما که رسیدیم

    برمی گردیم تا کلانتری 11

    بعد

    دوباره تا آزادی

     دوباره تا کلانتری 11

    تا آزادی

    تا کلانتری 11

    تا آزادی

    تا

    ....

    ...و دروغگویی که به من می گوید تو آدم نیستی

    این روزها آدمهای کثیف، خیابان های پلشت و هوای متعفن همه زندگی ام را تشکیل می دهند.

    همه چیز غرق این پلیدیهاست به هرچیزی که دست می زنم حس ناپاکی همه وجودم را پر می کند. می روم تا دستهایم را بشویم اما می بینم که صابون هم تبدیل به تکه ای از مردار شده و از شیر آب چرکابه بیرون می آید.

    بادهای نفله هم جز بوی شاش چیزی در این بهار به همراخود نمی آورند.

    اما هیچکدام اینها گندو حال بهم زننده تر از این روزنامه ها و خبرها نیستند، رذالتی که دارد عمرم را تباه می کند و دروغگویی که به من می گوید

    تو آدم نیستی       

     

    در حستجوی زمان از دست رفته

     

    باد که وزید

    برگی از آینه افتاد

    زنگ ها بی طنین نام تو صدا خوردند

    حیاط خالی مدرسه

                      عصر پنج شنبه

    خودت می دانی که چقدر دلگیر است

    دلگی باد کلاغک های کاغذی را در هوا می پراند

    و در قاب در خاطره تو بود که محو می شد

    *********

    باد برگی دیگر انداخت

    سفیدی چشمم سیاهی چشمم را خورد

    همه بام ها یکی شدند و من نشانی ات را گم کردم

    ********

    برگی دیگر افتاد

    پروانه های پریده رنگ به گل نشستند

    و

    هوا یاغی عطر پونه و نارنج شد

    هوشم از سر رفت و تو را از یاد بردم

    در آخرین برگ آینه دیدمت که بر تلی از گندم خرمن شده سُر می خوردی

    تا صبح پی ات را گرفتم

    اما

    دیگر

    برگی بر آینه نمانده بود

    جشني باستاني با انفجار ترقه‌هاي چيني

    متن گفتگوی روزنامه ملت ما با من درباره چهارشنبه سوری

    گرچه جشن آتش افروزی در پایان سال  یکی از جشن های ایران پیش از اسلام است  اما تاریخچه  جشن چهار شنبه سوری  به دوره بعد از اسلام برمی گردد. برای خواندن ادامه مطلب روی آدرس زیر کلیک کنید.

    http://www.mellatonline.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=9169:1389-12-22-05-31-16&catid=59:news&Itemid=66