منتقدين دموكرات تر از شاعران هستند
اواخر دهه هفتاد بود كه چند مجموعه با عنوان « شعر زمان» با رويكردي نقدگونه به بررسي آثار پنج نفر از بزرگان شعر نو فارسي توسط محمد حقوقي شاعر و منتقد چاپ و منتشر شد .آن موقع ابتداي جواني ما بود. ميخواستيم بيشتر و بهتر شعر نو را درك كنيم. ميخواستيم معاصر باشيم. اين شد كه كتابهاي زمان را ميخوانديم اما نميدانستيم يك روز همين كتابها را بايد به عنوان تاريخ شعر معاصر دنبال كنيم.حالا سالها از انتشار آن كتاب ها مي گذرد كتا بهاي زمان بارها و بارها تجديد چاپ شدند و شعر نويسي هم مسيرش را با شاعران نسل يك و دو و سه تغيير داد . محمد حقوقي هم چشم از اين جهان فرو بست و ديگر كسي سراغي از كتاب زمان نگرفت تا اينكه در ماههاي اخير خبرهايي درباره شروع مجدد پروژه شعرزمان از سوي فيض شريفي شاعر و منتقد شيرازي منتشر شد به همين بهانه گفتوگويي با وي صورت گرفت كه در ادامه مي آيد.
چطور شد كه شما پروژه شعر زمان را ادامه داديد ، اين پيشنهاد ناشر بود يا پيشنهاد خودتان و چه ميزان از شيوه حقوقي پيروي كرديد ؟
اين پيشنهاد خود زنده ياد حقوقي بود كه من اين كار را دنبال كنم به همين منظور نشر نگاه شش نفر را پيشنهاد كرد. روزی حقوقی به من گفت دارم روی شعرهای سیمین و آتشی کار می کنم و فکر نکنم دوام بیاورم، کاش شما می توانستید این کار را انجام دهید. شش ماه بعد هم از دنیا رفت.
شروع اين كار براي شما دشوار نبود ؟
من براي شروع به اندازه حقوقي از منابع زياد و درخور توجه بهرهمند نبودم و همين مسئله موجب شد تا كارم كمي دشوار تر شود زيرا منتقدين و روزنامه نگاران و... درباره شاعراني كه مي خواستم آثار و زندگيشان را نقد كنم به اندازه نيما ، شاملو ، اخوان ، فروغ و سهراب ننوشته بودند . دست حقوقی برای نقد بازتر بود اما من برعكس كاملاً دست بسته بودم .
يعني شما هم بر همان اساس با شعر اين پنج نفر مواجه شده ايد؟
حقوقی منتقدي فرماليست بود و براساس روحياتي كه داشت وارد بحث های فلسفی و دیدگاههای اجتماعی نمی شد. شيوه نقد او خيلي خوب بود و من هم در نقد از او هم خیلی استفاده کردم اما در كل با نگاه خودم وارد مباحث شدم .
شما از چه زماني با حقوقي آشنا شديد ؟
من اولين بار با حقوقي در سال 1356در كلاس درس «سمینار علوم انسانی» آشنا شدم . او در همان زمان در رابطه با شعر نو هم خوب مطالعه مي كرد و هم خوب حرف مي زد . من و بهرام صالحی و دکتر صدری نیا به موضوع علاقه داشتيم و حقوقي را براي ادامه دادن در كار نقد تشويق مي كرديم. حقوقي با ديد جديدي به فروغ و نیما و شعر نو نگاه می کرد و بر همين اساس هم نقد هاي او مورد توجه قرار گرفت.
ولي شما خودتان نقدي هم بر نقدهاي حقوقي داشتيد؟
درست است اين مربوط به زماني مي شود كه حقوقي «نظام هندسی واژه ها» را منتشر كرد آنجا بود كه متوجه شدم معيار هاي من با معيار هاي حقوقي متفاوت است . البته من نظريات ديگري هم داشتم به عنوان مثال قانع نمي شدم كه «ترا من چشم درراهم» نيما را كه حقوقي معتقد بود شعري عاشقانه است عاشقانه بدانم .
پس «ترا من چشم در راهم» چه نوع شعري است ؟
من معتقد بودم كه اين شعر باید برای یک مبارز سروده شده باشد البته اين نظر من بود ولي بعد ها پسر نیما در مصاحبه ای گفت که نيما این شعر را برای برادر خودش يعني «لادبن» گفته است .
حقوقي از نقد شما استقبال مي كرد يا نه ؟
يادم ميآيد يك بار در چنين صفحهاي پيرامون همين موضوع مطالبي را نوشتم و برايش فرستادم و او هم در جوابم نوشت معلوم است خیلی در ادبیات استخوان خرد کرده اید. حتماً در چاپ دوم كتاب نيما به نظريات شما اشاره خواهم كرد.
شما دست به كاري زديد كه حقوقي شروع كرده بود ، مي خواهيم بدانيم كار شما ادامه همان كار است يا نه مي توان از آن به نوعي موازي كاري تلقي كرد ؟ مثلاً اينكه بگوييم شما مي خواهيد انتخاب حقوقي را كنار بزنيد و بگوييد كه اين چند نفر در شعر معاصر جريانساز بودند؟
نه اين طور نيست اگرچه من از نقد حقوقي بهره بردم ولي آنچه ملاك قرار گرفت شيوه نقد خودم است ودر باره موازيكاري هم بايد بگويم اگر چنين چيزي وجود داشته باشد بايد در شعر و رفتار اين چند تن كه شمارههاي بعدي كتاب شعر زمان را به خود اختصاص داده اند جستوجو كرد .
اگر صلاح مي دانيد موردي برخورد كنيد ؟
حقوقی به همت انتشارات نگاه نقد هايي بر شعرهای نیما، اخوان، شاملو، فروغ و سهراب نوشت كه در زمان خودش تاثيراتش را گذاشت . اما از آنجاييكه اين شاعران در فضاهاي رسانه اي از سايرين بيشتر مطرح شدند موجباتي پيش آمد كه فضاي شعر معاصر نيز به طور طبيعي به نوعي تحت الشعاع فضاي شعري اين 5 نفر قرار گرفت و باقي شاعران به نوعي زير پرچم و يا بهتر است كه بگويم در سايه آنها كمرنگ شدند و مردم با آثار آنها كمتر آشنايي پيدا كردند.اما اين حس در ميان ديگر شاعران وجود نداشت و آنها خود مدعي بودند كه مي توان در اين ميان به كساني چون رحمانی، نادرپور، منوچهر آتشی، توللی و شفیعیکدکنی اشاره كرد . البته بايد توجه داشت اين ها نيز در ادبیات معاصر نوآوری هايي در شعر داشتند. و در خصوص جايگاه شاعري هم براي خودشان همترازي و گاه برتري نسبت به ديگران قائل بودند. به عنوان مثال نصرت رحماني در مصاحبه با عبدالعلي دستغيب خود و توللي را فقط شاعر مي دانست ويا اينكه منوچهر آتشی هم خودش را همتراز شاملو معرفي مي كرد.
در ادامه تاليف و نشر « شعر زمان « زندگي و شعر كداميك از شاعران معاصر را مورد نقد و بررسي قرار داديد ؟
تا كنون توانسته ام براي 5 شاعر پنج کتاب به نام های «قندیل سرخ سیب ها» دربارۀ زندگی و آثار سیمین بهبهانی، «در لحظه بدرود واگن ها» دربارۀ زندگی و آثار نادر نادرپور، «قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ» دربارۀ زندگی و آثار نصرت رحمانی و «و ناگهان هوا بارانی شد» دربارۀ زندگی و آثار منوچهر آتشی و «دلم هوای آفتاب می کند» درباره سیاووش کسرایی ، براي چاپ و انتشار آماده كنم .
حقوقي در نام گذاري جلدهاي مختلف شعر زمان از اعداد و نام شاعر بهره مي برد حال اينكه شما براي هر كتابي نامي انتخاب كرده ايد ، دليل انتخاب اين نام ها چيست ؟
بي شك زنده ياد حقوقي دلايل خاص خودش را داشت و من هم دلايل خاص خودم را ، من براي هر اسمي كه روي كتابها گذاشتم دليلي دارم چون اين اسامي بر اساس روحيات آنها انتخاب شده و تقريباً هر اهل شعري با خواندن آنها به منظور من پي خواهد برد كه فلان كتاب مربوط به كدام شاعر است در ضمن همين نام گذاري ها براي نشان دادن روحيات شاعر ان به مخاطبان به من كمك كرد .
مدت هاست كه نقد ژورناليستي بر نقد دانشگاهي حاكم شده است و همين امر موجب شده هم سطح كيفي نقد ها پايين بيايد و هم آستانه تحمل شاعران .چرا كه بارها شاهد اين هستيم شاعران در اين يكي دو دهه اخير به هيچ وجه هيچ نقدي را برنمي تابند.
به هيچ وجه شيوه نقد من شيوه نقد روزنامه اي نيست بلكه يك نقد آکادمیک است. سعي كرده ام در كارهايم دربارۀ زندگی، زمینه های اجتماعی و سیاسی ، شاخصههای شعری شاعر، کلمات و ترکیباتی که استفاده میکنند، بافت و ساخت و شکل شعر و وزن و موسیقی شعرِ و... آنها صحبت كنم . البته اين را توضيح بدهم نقد آكادميكي با شيوه سنتي آن به اشتباه گرفته نشود زيرا شيوه سنتي آن رفتاري مكانيكي داشت كه نه براي مخاطب خوشايند بود و نه تحولي در نقد ايجاد مي كرد.
درباره آستانه تحمل هم ميتوانم در خصوص منتقدين حرف بزنم چون مي دانم آنهایی که دستی در نقد دارند مانند شاعران دل نازک نیستند و خيلي هم از نقد شدن استقبال مي كنند و به تعبيري دموکرات تر از شاعران هستند. منتقد هميشه دنبال شاعر می گردد هرچند كه شاعر از او رويگردان و گريزان است.
چطور شد كه شما پروژه شعر زمان را ادامه داديد ، اين پيشنهاد ناشر بود يا پيشنهاد خودتان و چه ميزان از شيوه حقوقي پيروي كرديد ؟
اين پيشنهاد خود زنده ياد حقوقي بود كه من اين كار را دنبال كنم به همين منظور نشر نگاه شش نفر را پيشنهاد كرد. روزی حقوقی به من گفت دارم روی شعرهای سیمین و آتشی کار می کنم و فکر نکنم دوام بیاورم، کاش شما می توانستید این کار را انجام دهید. شش ماه بعد هم از دنیا رفت.
شروع اين كار براي شما دشوار نبود ؟
من براي شروع به اندازه حقوقي از منابع زياد و درخور توجه بهرهمند نبودم و همين مسئله موجب شد تا كارم كمي دشوار تر شود زيرا منتقدين و روزنامه نگاران و... درباره شاعراني كه مي خواستم آثار و زندگيشان را نقد كنم به اندازه نيما ، شاملو ، اخوان ، فروغ و سهراب ننوشته بودند . دست حقوقی برای نقد بازتر بود اما من برعكس كاملاً دست بسته بودم .
يعني شما هم بر همان اساس با شعر اين پنج نفر مواجه شده ايد؟
حقوقی منتقدي فرماليست بود و براساس روحياتي كه داشت وارد بحث های فلسفی و دیدگاههای اجتماعی نمی شد. شيوه نقد او خيلي خوب بود و من هم در نقد از او هم خیلی استفاده کردم اما در كل با نگاه خودم وارد مباحث شدم .
شما از چه زماني با حقوقي آشنا شديد ؟
من اولين بار با حقوقي در سال 1356در كلاس درس «سمینار علوم انسانی» آشنا شدم . او در همان زمان در رابطه با شعر نو هم خوب مطالعه مي كرد و هم خوب حرف مي زد . من و بهرام صالحی و دکتر صدری نیا به موضوع علاقه داشتيم و حقوقي را براي ادامه دادن در كار نقد تشويق مي كرديم. حقوقي با ديد جديدي به فروغ و نیما و شعر نو نگاه می کرد و بر همين اساس هم نقد هاي او مورد توجه قرار گرفت.
ولي شما خودتان نقدي هم بر نقدهاي حقوقي داشتيد؟
درست است اين مربوط به زماني مي شود كه حقوقي «نظام هندسی واژه ها» را منتشر كرد آنجا بود كه متوجه شدم معيار هاي من با معيار هاي حقوقي متفاوت است . البته من نظريات ديگري هم داشتم به عنوان مثال قانع نمي شدم كه «ترا من چشم درراهم» نيما را كه حقوقي معتقد بود شعري عاشقانه است عاشقانه بدانم .
پس «ترا من چشم در راهم» چه نوع شعري است ؟
من معتقد بودم كه اين شعر باید برای یک مبارز سروده شده باشد البته اين نظر من بود ولي بعد ها پسر نیما در مصاحبه ای گفت که نيما این شعر را برای برادر خودش يعني «لادبن» گفته است .
حقوقي از نقد شما استقبال مي كرد يا نه ؟
يادم ميآيد يك بار در چنين صفحهاي پيرامون همين موضوع مطالبي را نوشتم و برايش فرستادم و او هم در جوابم نوشت معلوم است خیلی در ادبیات استخوان خرد کرده اید. حتماً در چاپ دوم كتاب نيما به نظريات شما اشاره خواهم كرد.
شما دست به كاري زديد كه حقوقي شروع كرده بود ، مي خواهيم بدانيم كار شما ادامه همان كار است يا نه مي توان از آن به نوعي موازي كاري تلقي كرد ؟ مثلاً اينكه بگوييم شما مي خواهيد انتخاب حقوقي را كنار بزنيد و بگوييد كه اين چند نفر در شعر معاصر جريانساز بودند؟
نه اين طور نيست اگرچه من از نقد حقوقي بهره بردم ولي آنچه ملاك قرار گرفت شيوه نقد خودم است ودر باره موازيكاري هم بايد بگويم اگر چنين چيزي وجود داشته باشد بايد در شعر و رفتار اين چند تن كه شمارههاي بعدي كتاب شعر زمان را به خود اختصاص داده اند جستوجو كرد .
اگر صلاح مي دانيد موردي برخورد كنيد ؟
حقوقی به همت انتشارات نگاه نقد هايي بر شعرهای نیما، اخوان، شاملو، فروغ و سهراب نوشت كه در زمان خودش تاثيراتش را گذاشت . اما از آنجاييكه اين شاعران در فضاهاي رسانه اي از سايرين بيشتر مطرح شدند موجباتي پيش آمد كه فضاي شعر معاصر نيز به طور طبيعي به نوعي تحت الشعاع فضاي شعري اين 5 نفر قرار گرفت و باقي شاعران به نوعي زير پرچم و يا بهتر است كه بگويم در سايه آنها كمرنگ شدند و مردم با آثار آنها كمتر آشنايي پيدا كردند.اما اين حس در ميان ديگر شاعران وجود نداشت و آنها خود مدعي بودند كه مي توان در اين ميان به كساني چون رحمانی، نادرپور، منوچهر آتشی، توللی و شفیعیکدکنی اشاره كرد . البته بايد توجه داشت اين ها نيز در ادبیات معاصر نوآوری هايي در شعر داشتند. و در خصوص جايگاه شاعري هم براي خودشان همترازي و گاه برتري نسبت به ديگران قائل بودند. به عنوان مثال نصرت رحماني در مصاحبه با عبدالعلي دستغيب خود و توللي را فقط شاعر مي دانست ويا اينكه منوچهر آتشی هم خودش را همتراز شاملو معرفي مي كرد.
در ادامه تاليف و نشر « شعر زمان « زندگي و شعر كداميك از شاعران معاصر را مورد نقد و بررسي قرار داديد ؟
تا كنون توانسته ام براي 5 شاعر پنج کتاب به نام های «قندیل سرخ سیب ها» دربارۀ زندگی و آثار سیمین بهبهانی، «در لحظه بدرود واگن ها» دربارۀ زندگی و آثار نادر نادرپور، «قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ» دربارۀ زندگی و آثار نصرت رحمانی و «و ناگهان هوا بارانی شد» دربارۀ زندگی و آثار منوچهر آتشی و «دلم هوای آفتاب می کند» درباره سیاووش کسرایی ، براي چاپ و انتشار آماده كنم .
حقوقي در نام گذاري جلدهاي مختلف شعر زمان از اعداد و نام شاعر بهره مي برد حال اينكه شما براي هر كتابي نامي انتخاب كرده ايد ، دليل انتخاب اين نام ها چيست ؟
بي شك زنده ياد حقوقي دلايل خاص خودش را داشت و من هم دلايل خاص خودم را ، من براي هر اسمي كه روي كتابها گذاشتم دليلي دارم چون اين اسامي بر اساس روحيات آنها انتخاب شده و تقريباً هر اهل شعري با خواندن آنها به منظور من پي خواهد برد كه فلان كتاب مربوط به كدام شاعر است در ضمن همين نام گذاري ها براي نشان دادن روحيات شاعر ان به مخاطبان به من كمك كرد .
مدت هاست كه نقد ژورناليستي بر نقد دانشگاهي حاكم شده است و همين امر موجب شده هم سطح كيفي نقد ها پايين بيايد و هم آستانه تحمل شاعران .چرا كه بارها شاهد اين هستيم شاعران در اين يكي دو دهه اخير به هيچ وجه هيچ نقدي را برنمي تابند.
به هيچ وجه شيوه نقد من شيوه نقد روزنامه اي نيست بلكه يك نقد آکادمیک است. سعي كرده ام در كارهايم دربارۀ زندگی، زمینه های اجتماعی و سیاسی ، شاخصههای شعری شاعر، کلمات و ترکیباتی که استفاده میکنند، بافت و ساخت و شکل شعر و وزن و موسیقی شعرِ و... آنها صحبت كنم . البته اين را توضيح بدهم نقد آكادميكي با شيوه سنتي آن به اشتباه گرفته نشود زيرا شيوه سنتي آن رفتاري مكانيكي داشت كه نه براي مخاطب خوشايند بود و نه تحولي در نقد ايجاد مي كرد.
درباره آستانه تحمل هم ميتوانم در خصوص منتقدين حرف بزنم چون مي دانم آنهایی که دستی در نقد دارند مانند شاعران دل نازک نیستند و خيلي هم از نقد شدن استقبال مي كنند و به تعبيري دموکرات تر از شاعران هستند. منتقد هميشه دنبال شاعر می گردد هرچند كه شاعر از او رويگردان و گريزان است.
+ نوشته شده در دوشنبه نهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 12:17 توسط علی خوش تراش
|
من درباره ای ندارم همه حرف های من در باره دیگران است ...